پرسش :

اصولاً کسی که مرده و دستش از دنیا کوتاه است، آیا این از بدخواهی نیست که بخواهیم او از رحمت حق دور شود؟ ما از انسان‌ها متنفر نیستیم، بلکه از اعمالشان متنفریم، پس چرا در زیارت عاشورا کسی که مرده است را لعن...


پاسخ :
لعن بر یزید و امثال او، قبل از هر کسی، از سوی ذات حق تعالی، و نبی خاتم (ص) و اوصیاء او (ع) صورت گرفت که عین رحمت و مجسمه رحمت الاهی، نسبت به خلق الله هستند.
 عده ای از مردم علیرغم آزادی و شناخت به دین الاهی و مجازات های ناشی از آن، از فرامین و مضامین دین سرپیچی می کنند و علاوه بر تجاوز به حق خود، تجاوز به حق الله و حق الناس می کنند و با این نافرمانی و تجاوز ها، خود را مستحق لعن و عذاب دنیوی و اخروی می کنند.
 بنابراین لعن بر ملعونین که به تأسی از فعل الاهی، نبوی و ائمه (ع) است ناشی از زشتی ها و پلیدی های ملعونین است. آنان آن قدر در گناه و معصیت فرو رفته اند که خود را مستحق عذاب همیشگی خداوند کرده اند. رحمت حق بنا بر تعالیم قرآن کریم و اهل بیت (ع) به افرادی تعلق می گیرد که خود را در مسیر نسیم آن قرار دهند. از این رو قرآن از کسانی یاد می کند که برای ابد در عذاب خداوند معذّب اند.
 
ذات حق تعالی که خود خاستگاه رحمت است ، در قرآن کریم افراد زیادی را مورد لعن قرار داده است؛ مانند: کسانی که خداوند و رسولش را اذیت می کنند، منافقین و مشرکین از زن و مرد، آنانی که آیات الاهی را کتمان کردند، یهودیانی که معتقد بودند دست خداوند بسته است و کسانی که نسبت ناروا به زنان مؤمن می دهند.[۱]
همه این موارد نشان می دهد، بعضی انسان ها با توجه به اختیاری که خداوند به آنها داده است، آن قدر در گناه و معصیت فرو می روند که خود را مستحق عذاب همیشگی خداوند می کنند. رحمت حق بنا بر تعالیم قرآن کریم، پیامبر و اهل بیت (ع) به افرادی تعلق می گیرد که خود را در مسیر نسیم آن قرار دهند. قرآن از کسانی یاد می کند که برای ابد در عذاب خداوند معذّب اند.[۲]
 
پس اگر از طرف خداوند و یا پیامبر و ائمه (ع) نسبت به لعن عده ای دستوری رسیده باشد؛ نتیجه می گیریم که این افراد کسانی بوده اند که تمام راه های وصول رحمت خداوند را به سوی خود بسته و غرق در معاصی و مخالفت با خداوند شده اند، به طوری که دیگر امیدی به نجاتشان نیست. امام علی (ع) و امام حسین و … (ع) اگرچه همان طور که گفتید در ابتدای هر جنگ، افراد را به راه حق راهنمایی می کردند؛ اما در صورت نپذیرفتن، با آنها به شدیدترین وجه برخورد می کردند.
 
اصولاً چرا نباید کارهای شخص ظالمی که فوت کرده است بازگو گردد و به سبب آن، او را مورد لعن قرارداد؟
هنوز هم بعد از بیش از هزارسال از نزول قرآن، پرونده کسانی مانند ابولهب باز است که در قران می خوانیم:”دو دست ابولهب بریده باد! “[۳]
تبرّی(بیزاری) جستن از دشمنان خداوند و اهل بیت (ع) یکی از دستورات اساسی مذهب شیعه است. دوست داشتن(یا همان تولّا) درکنار تبری است که معنا می دهد.
در بعضی از روایات، لعن بر دشمنان خدا و اهل بیت (ع) بر صلوات و درود بر این ذوات مقدسه برتری داده شده است.[۴]
بله! ما از انسان های مؤمن که احیاناً کارهای خلافی هم انجام می دهند متنفر نیستیم، بلکه از عمل آنان بیزاریم. اما کسانی که با آشکار شدن حقیقت، باز هم گناهان بزرگی همچون قتل اولیاء خدا را انجام می دهند، چطور؟!
 
از امام کاظم(ع) روایت شده است که فرمود: در باره دوستان ما که کارهای خلاف انجام می دهند از عملشان بیزاری بجوئید نه از خودشان.[۵]
اما کسانی که حق ائمه (ع)، که برای دستگیری و هدایت مردم به سوی خداوند و کشاندن آنان به سوی رحمت واسعه الاهی آمده بودند، را انکار کرده وخون مقدس آنان را بر زمین ریخته و نسلهای بشریت را از این فیض عظیم دور کردند؛ خود را برای همیشه مستحق لعن و نفرین خداوند و همه اولیاء الاهی کردند. عذاب جاودانه ای که به جرم محروم کردن بشر، تا قیامت، از مشعل های هدایت، برآنان نازل می شود.
 
پی‌نوشت‌ها:
[۱] احزاب، ۵۷؛ فتح، ۶؛ بقره، ۱۵۹؛ مائده، ۶۴؛ نور، ۲۳.
[۲] احزاب، ۶۵.
[۳] مسد، ۱.
[۴] نجفی رازی،ابوالحسن بن محمد،مجمع النورین وملتقی البحرین، ص ۲۴۳، انتشارات آل عبا، قم
[۵] قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَى ع‏ الرَّجُلُ مِنْ مَوَالِیکُمْ یَکُونُ عَارِفاً یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ یَرْتَکِبُ الْمُوبِقَ مِنَ الذَّنْبِ نَتَبَرَّأُ مِنْهُ فَقَالَ تَبَرَّءُوا مِنْ فِعْلِهِ وَ لَا تَتَبَرَّءُوا مِنْهُ أَحِبُّوهُ وَ أَبْغِضُوا عَمَلَهُ قُلْتُ فَیَسَعُنَا أَنْ نَقُولَ فَاسِقٌ فَاجِرٌ فَقَالَ لَا الْفَاسِقُ الْفَاجِرُ الْکَافِرُ الْجَاحِدُ لَنَا النَّاصِبُ لِأَوْلِیَائِنَا أَبَى اللَّهُ أَنْ یَکُونَ وَلِیُّنَا فَاجِراً وَ إِنْ عَمِلَ مَا عَمِلَ وَ لَکِنَّکُمْ تَقُولُونَ فَاسِقُ الْعَمَلِ فَاجِرُ الْعَمَلِ مُؤْمِنُ النَّفْسِ خَبِیثُ الْفِعْلِ طِیبُ الرُّوحِ وَ الْبَدَنِ الْخَبَرَ . مستدرک‏الوسائل ج ۱۲ ص ۲۳۷.

منبع: اسلام کوئست